زغمت چنان خموشم
که نسیم نوبهاری
مگر آورد به هوشم
گل و لاله بود و عشقی به دلم جوانه می زد
به ترنم نسیمی دل من ترانه می زد
نگهم زجام چشمت می عاشقانه می زد
نگهم زجام چشمت می عاشقانه می زد
تو بیا که عشق و شادی من تو بودی
تو زدل قرار و صبر مرا ربودی
چو زدل بهانه ی تو را گرفتم
ز صبا نشانه ی تو را گرفتم
به کنار لاله ها و یاسمن ها
ره آشیانه ی تو را گرفتم
آشیان عشق خود را بی رخت پرپر ببینم
بی تو مرغ آرزو را خسته و پر بسته دیدم
به کنار لاله و گل
زغمت چنان خموشم
که نسیم نوبهاری
مگر آورد به هوشم
گل و لاله بود و عشقی به دلم جوانه می زد
به ترنم نسیمی دل من ترانه می زد
گل و لاله بود و عشقی به دلم جوانه می زد
به ترنم نسیمی دل من ترانه می زد
متن شعر از این آدرس
سایت شما بسیار زیباست با تشکر از شمالطفا به وبلاگ منم سر بزنید ادرس وبلاگ من www.superphoto5.blogfa.com
پاسخحذفسلام اگر ازخانم خبری دار ید اگاه کدید
پاسخحذف